توضیحات
توو هر شهرِ دنیا که بارون بیاد خیابونی گم میشه توو بغض و درد
توو بارون مگه میشه عاشق نشد؟ توو بارون مگه میشه گریه نکرد؟
مگه میشه بارون بباره ولی دلِ هیشکی واسه کسی تنگ نشه؟
چه زخمِ عمیقی تویِ کوچهها ست که بارون یه شهرو به خون میکشه
توو هر جای دنیا یه عاشق داره با گریه، توو بارون قدم میزنه
خیابونا این قصّه رو میدونن رسیدن سرآغازِ دل کنـــدنه
هنوز تنهایی، سهمِ هر عاشقه چه قانونِ تلخی داره زندگی
با یه باغی که عاشقِ غنچهها ست چه جوری میخوای از زمستون بگی؟
یه وقتا یه دردایی تو دنیا هست که آدم رو از ریشه میسوزونه
هر عشقی تموم میشه و میگذره ولی خاطرهش تا ابد میمونه
گاهی وقتا یه جوری بارون میاد که روح از تنِ دنیا بیرون میره
یکی چتر شادیشو وا میکنه یکی پشتِ یه پنجره میمیره
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.